شعر دومی که در چهارمین جشنواره ی طنز تهران در بخش ترانه مقام اول کشوری را کسب کرد :
توو يه آپارتمان ريزه ميزه كه خيلي هم محيط اون تميزه! من و زنم داريم نفس مي كشيم نفس توو يه وجب قفس مي كشيم اينم بگم كه چارتا بچه داريم چه خوب ميشه يكي ديگم بياريم اگه بياد شكر خدا مي كنيم با اون يه ميليونش صفا مي كنيم همسايه هامون خيلي با كلاسن ميون مردم محله آسند طفلكيا آنتن خوبي دارن سر از توو كار همه در ميارن دس توو دماغ اگه كني يه روزي اگه توو مستراح خود بگو.... زرتي بلوتوث مي كنن اونا رو ميدن به دسّ همه گوشيا رو شريك ميشن طفليا در غم تو پاك ميكنن چيشاي پر نم تو شهري ز مشكلت خبر دار ميشه نقل سر كوچه و بازار ميشه اينم بگم همسايه ها ي با حال اِند نظافتند و شاد و سر حال آشغالاشون به سرعت از پنجره شوت مي كنن مثل رونالد ، يره* بنابراين محيط مون تميزه به ما چه كوچه مون كثيف و ليزه؟ نصف شبي همسايۀ بالايي عزيز دل مراد كدخدايي يه دهن آواز مي خونه توو دشتي با صداي بلند و خيلي مشتي موسيقي زنده رو مفتي مفتي مي كنه اجرا واسَت هرچه گفتي صداش نگو صداي افتخاري دل مي كنه هواي افتخاري دلت مي خواد بغل كني مرادو همون جوري كه احمدي نژادو! بچه هاي مجتمع فوتباليستن توو شيطوني هميشه نمره بيستن ظهري كه از خستگي و خماري ميخواي يه ساعت كپه رو بذاري فوتبال ليگ برتر آغاز ميشه چشات به قــّد يه وزغ واز ميشه موسيقي زنده و ليگ فوتبال ميده به ساكنين مجتمع حال زناي مجتمع فهيم و با هوش ترس ندارن از هيچي ،حتي از موش توو خط غيبت نمي رن طفليا مث ِ يه مرد توو روت ميگن چه چيزا در ميارن اشـِكتو تا سبك شي براي خندودن بعضي جُك شي توو مجتمع آسانسور بي زبون رفته مرخّصي براي درمون به لطف اين آسانسور عتيقه ورزش و نرمش باهامون رفيقه گز مي كنيم پله ها رو هميشه گمون كنم دويست تا پله ميشه شديم به لطف او همه خوش اندام جـَد رونالدينهو و ديويد بكام وقتي كه مي رسيم به آخر ماه براي پول شارژ و مشكل چاه با سوژه ي نمي شه و نداريم توو مجتمع تيارت در مي آريم من و مراد و مش تقي و طالب نقشارو بازي مي كنيم چه جالب گريه و زاري مي كنيم حسابي اشكارو جاري ميكنيم حسابي خلاصه شارژو ماس مالي مي كنيم از اين تيارتمون حالي مي كنيم خلاصه « جاويد» خوشيم و خندون چش نخوريم بـُدو بيار نمكدون اوضاع ما شكر خدا عاليه اگه بخواي يه واحدش خاليه *يره: اقتضاي قافيه ما رو مشهدي كرد |
نظرات شما عزیزان: